صفحه 1 از 5

ارسال شده: سه شنبه 24 مرداد 1385, 8:13 pm
توسط Elham
همه ما وقتی کوچیک بودیم آرزوهای بزرگی داشتیم که در حالت عادی کوچک بودن
شما آرزوتون چی بوده؟
از خودم شروع می کنم
من از سه سالگی تا 7 سالگیم بزرگترین آرزوم این بود که بتونم یه لیوان آب رو یه نفس بخورم :oops: :oops:

یادمه به دخترخالم گفتم اونم افتاد به فکر که نمی تونه
خلاصه یه مدتی کار من و دختر خالم این بود که 24 ساعت لیوان آب دستمون بود و تمرین می کردیم که یه لیوان آب رو یه نفس بخوریم :lol: :lol:

ارسال شده: سه شنبه 24 مرداد 1385, 8:39 pm
توسط baran
آرزوم اين بود که وقتي خوابم بنتونم گريه کنم... يعني وقتي بيدار شدم اشکم و لمس کنم... اين آرزوم بود و هست.. حتي الان... :roll:

ارسال شده: سه شنبه 24 مرداد 1385, 8:48 pm
توسط Elham
یکی دیگه از آرزوهای من این بود که چه شکلی می شم وقتی خوابم
می رفتم جلو آینه یه چشمم رو می بستم و کلی زور می زدم خودمو ببینم بعد چون دستم جلو چشمم بود نمی فهمیدم چه شکلی می شم بعدها که بزرگتر شدم فهمیدم که باید از خودم عکس بگیرم یا فیلم

ولی دیگه روم نمی شد به کسی بگم بیا از من فیلم یا عکس بگیر تا این آرزوم تحقق پیدا کنه
تا تولد 15 سالگیم که بابام واسم یه دوربین زنیت خرید از اونا که تایمر داشت

خلاصه با اون چند تا عکس از خودم گرفتم تا بالاخره فهمیدم چه شکلی می شم :lol: :lol: :lol:
بعدم خورد تو ذوقم چون خیلی بی ریخت شدم :cry: :cry: :cry:

ارسال شده: سه شنبه 24 مرداد 1385, 9:01 pm
توسط Elham
من بچه که بودم خیلی موهامو کوتاه می کردن واسه همین زیاد می رفتم آرایشگاه
یکی از آرزوهام این بود که بتونم مو کوتاه کنم

اون موقع شاید 5 ساله بودم
یه دختر خاله داشتم برعکش من خالم اصلا موهاشو کوتاه نمی کرد
خالم شامپوهای گرون می خرید می زد به موهای دخترخالم که موهاش خوب رشد کنه
یه بار اومده بودن خونمون
من و دختر خالم رفتیم تو اتاقم
نمی دونم چرا یهو به سرم زد موهای زهرا رو کوتاه کنم
ملحفه تختم رو جمع کردم بستم دور گردنش و قیچی که باش کاردستی درست می کردم از اون خرگوشیا اگه یادتون باشه که خیلی هم کند بودن و بیخطر برداشتم
موهاشو چیدم
موهای دختر خالم خیلی بلند بود 6 سالش بود ولی ار وقتی دنیا اومده بود موهاشو کوتاه نکرده بود فقط در حد اینکه پائینشو صاف کنن
بعدم این بچه خوشحالا دست زهرا رو گرفتم بردم تو آشپزخونه به خالم نشون دادم
هیچوقت جیغی که خالم اون روز کشید رو فراموش نمی کنم
بعدشم مجبور شدن موهای زهرا رو کچل کنن
یعنی دیگه موئی نذاشته بودم رو سرش که بشه مدلش داد :lol: :lol: :lol:

ارسال شده: یک شنبه 29 مرداد 1385, 10:16 am
توسط TNZ
هنوز یادم نیست فکر کنم یادم اومد می نویسم :wink:

ارسال شده: دو شنبه 30 مرداد 1385, 8:50 pm
توسط TNZ
یادم افتاد

من همیشه دلم می خواست موهام خیلی بلند بشه

ارسال شده: دو شنبه 30 مرداد 1385, 8:51 pm
توسط TNZ
یادمه دلم می خواست خونمو کلی پله داشته باشه :lol: :lol: :lol:

ارسال شده: دو شنبه 30 مرداد 1385, 8:59 pm
توسط TNZ
دوست داشتم داداش داشته باشم

ولی الان دایگه برام اهمیت نداره :D

ارسال شده: سه شنبه 31 مرداد 1385, 10:13 am
توسط Elham
وقتی 8و 9 ساله بودم دوست داشتم راندگی یاد بگیرم وقتی 12 ساله شدم عاشق سرعت بودم

وقتی 15 سالم شد گفتم من حتما یه روز ماشین می خرم و با سرعت خیلی زیاد هم رانندگی می کنم
رانندگی مامانم و خاله هام کفرمو در میورد عاشق رانندگی بابام و داییم بودم

اما حالا خودم از مامانم آهسته تر رانندگی می کنم :lol: :lol: :lol: :lol: :lol: :lol:

ارسال شده: سه شنبه 31 مرداد 1385, 12:37 pm
توسط soheil
دوست داشتم یه بستنی فروشی داشتم..
بعد همه بستنی ها رو خودم می خوردم..

ارسال شده: سه شنبه 31 مرداد 1385, 8:12 pm
توسط TNZ
ای شکموووووووو :lol:

ارسال شده: سه شنبه 31 مرداد 1385, 9:27 pm
توسط soheil
خوب بستنی خیلی دوست دارم دیگه...

ارسال شده: یک شنبه 5 شهریور 1385, 11:46 am
توسط Elham
من دوست داشتم بزرگ که شدم درسم که تموم شد تمام روز برم رو تاب بشینم آواز بخونم :lol: :lol:

عجب حال خرابی بودم من :D :D

ارسال شده: چهار شنبه 8 شهریور 1385, 8:45 pm
توسط TNZ
آرزوی بدی نیست که :wink:

ارسال شده: سه شنبه 14 شهریور 1385, 10:30 am
توسط hamideht
وای دوستای من چه آرزوهای باحالی داشتین :lol: :lol: :lol:

ارسال شده: سه شنبه 14 شهریور 1385, 4:03 pm
توسط Elham
آرزوی تو چی بوده گلم :twisted:

ارسال شده: سه شنبه 14 شهریور 1385, 4:08 pm
توسط sepideh.n


bacheha man kOOchik bOOdam , dOOst dashtam bOzOrg basham ,......alan ke kami bOzOrgtar shOdam...baazi Oghat ke az masOliat khaste misham,....dOOst daram baz bache basham... :shock: :roll:
.
.
.

ارسال شده: سه شنبه 14 شهریور 1385, 8:05 pm
توسط soheil
من کوچیک که بودم دوست داشتم بزرگ که شدم شغلم بشه پولدار..
:) :roll:

ارسال شده: چهار شنبه 15 شهریور 1385, 7:42 am
توسط hamideht
الان شغلت شده پولدار که میخوای عروسی کنی؟ :shock: :shock: :shock:

ارسال شده: سه شنبه 28 آذر 1385, 6:42 am
توسط Babak Radfar
از فرمون گنده اتوبوسها خوشم مي اومد و از رانندگي.
دلم مي خواست شوفر اتوبوس واحد بشم :!: :lol: :lol: :lol:
بچگي بود ديگه :lol: