مي خواي بهش چي بگي؟

گپ و سرگرمی اعضا
نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » پنج شنبه 17 آبان 1386, 4:15 am

محبت شدیدی که سابقا ابراز میکردم
دروغ وبی اساس بود و در حقیقت نفرت به تو
روز به روز زیادتر میشود و هرچه بیشتر ترا میشناسم
پستی و وقاحت تو بیشتر در نظرم آشکار میگردد.
در قلب خود احساس میکنم که ناچارباید
از تو دور باشم و هیچگاه فکر نکرده بودم که
شریک زندگی تو باشم زیرا ملاقاتهاییکه اخیرا با تو کردم
طبیعت و زمانه روح پلیدت را آشکار ساخت و
بسیاری از اخلاق و صفات تو را به من شناساند و میدانم که
خشونت طبع و تند خوئی ترا بدبخت خواهد کرد.
اگر عروسی ما سر بگیرد مسلما همه عمر خود را با تو
به پریشانی و بد ختی خواهم گذراند و بدون تو عمر خود را
در نهایت شادکامی طی خواهم کرد در نظر داشته باش که روح من
هیچگاه بتو رام نخواهد شد و نفرت و کینه ام پیوسته
متوجه تواست این نکته را باید در نظر داشته باشی و بدانی که
از تو میخواهم آنچه را که گفته ام شوخی و مسخره نکنی و بدانی که
این نامه را از صمیم قلب مینویسم و چقدر تاسف میخورم اگر
باز هم در صدد دوستی با من باشی با نهایت نفرت از تو میخواهم
که از پاسخ دادن به این نامه خودداری کنی زیرا نامه های تو سراسر
مهمل و دروغ است و نمیتوان گفت که دارای
لطف و حرارت میباشد بطور قطع بدان که همیشه
دشمن تو هستم و از تو بشدت متفنر هستم و نمیتوانم فکر کنم که
دوست صمیمی و وفادار تو هستم

دوست خوبم
اگر میخواهی بدانی که راز این نامه چه بوده است نامه را یک بار دیگر یک خط در میان بخون
امیدوارم اوقات خوبی داشته باشید
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » چهار شنبه 23 آبان 1386, 7:08 pm

بیا تا هر روز این جوری نباشم
برگرد عقب
PLZ :cry: :cry: :cry:
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » چهار شنبه 23 آبان 1386, 7:24 pm

اوه
چه عقشولانه؟ :)

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » جمعه 25 آبان 1386, 3:08 pm

چی می شد آدما صداقت بیشتری داشتن :!: :?:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » جمعه 25 آبان 1386, 3:10 pm

بهش میگم به جای خاله زنک بازی بشین یه کم فکر کن
به اینکه چرا آفریده شدی؟
چی کار باید بکنی؟

بهش میگم قبل از شناخت هر روشی از زندگی، ازش طرفداری نکن!

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » جمعه 25 آبان 1386, 3:24 pm

hadi نوشته شده:بهش میگم به جای خاله زنک بازی بشین یه کم فکر کن
به اینکه چرا آفریده شدی؟
چی کار باید بکنی؟

بهش میگم قبل از شناخت هر روشی از زندگی، ازش طرفداری نکن!

دقیقا میخواستمم حرفای هادی رو بزنم!
هادی تو با من تله پاتی چیزی داری آیا!؟؟

:roll:

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » جمعه 25 آبان 1386, 3:26 pm

saviola نوشته شده:
hadi نوشته شده:بهش میگم به جای خاله زنک بازی بشین یه کم فکر کن
به اینکه چرا آفریده شدی؟
چی کار باید بکنی؟

بهش میگم قبل از شناخت هر روشی از زندگی، ازش طرفداری نکن!

دقیقا میخواستمم حرفای هادی رو بزنم!
هادی تو با من تله پاتی چیزی داری آیا!؟؟

:roll:
نه
شاید هر دو مون به یه نفر میخواستیم بگیم :D

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » جمعه 25 آبان 1386, 3:36 pm

میخوام بگم به ارسالات نگا کن!
2005

:D

نمایه کاربر
fateme
آخرشه !
آخرشه !
پست: 242
تاریخ عضویت: دو شنبه 3 اردیبهشت 1386, 6:59 pm
محل اقامت: kuwait
تماس:

پست توسط fateme » شنبه 3 آذر 1386, 5:14 pm

delam barat tang shode bi marefat
madaram migoft:
barani beposh,zire chatre asheghi tar mishavi....

نمایه کاربر
fateme
آخرشه !
آخرشه !
پست: 242
تاریخ عضویت: دو شنبه 3 اردیبهشت 1386, 6:59 pm
محل اقامت: kuwait
تماس:

پست توسط fateme » شنبه 3 آذر 1386, 5:17 pm

delam mikhad in shero barash bekhonam:


man toro ta binahayat miparastidam vali hargez nafahmidi
eltemaset kardamo dar khod shekastam ghororamo bazam nafahmidi
ashegh nabodi ta ke befahmi dardamo ehsasamo
............
(shahyad)
madaram migoft:
barani beposh,zire chatre asheghi tar mishavi....

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » شنبه 3 آذر 1386, 5:39 pm

VeRnuS نوشته شده:محبت شدیدی که سابقا ابراز میکردم
دروغ وبی اساس بود و در حقیقت نفرت به تو
روز به روز زیادتر میشود و هرچه بیشتر ترا میشناسم
پستی و وقاحت تو بیشتر در نظرم آشکار میگردد.
در قلب خود احساس میکنم که ناچارباید
از تو دور باشم و هیچگاه فکر نکرده بودم که
شریک زندگی تو باشم زیرا ملاقاتهاییکه اخیرا با تو کردم
طبیعت و زمانه روح پلیدت را آشکار ساخت و
بسیاری از اخلاق و صفات تو را به من شناساند و میدانم که
خشونت طبع و تند خوئی ترا بدبخت خواهد کرد.
اگر عروسی ما سر بگیرد مسلما همه عمر خود را با تو
به پریشانی و بد ختی خواهم گذراند و بدون تو عمر خود را
در نهایت شادکامی طی خواهم کرد در نظر داشته باش که روح من
هیچگاه بتو رام نخواهد شد و نفرت و کینه ام پیوسته
متوجه تواست این نکته را باید در نظر داشته باشی و بدانی که
از تو میخواهم آنچه را که گفته ام شوخی و مسخره نکنی و بدانی که
این نامه را از صمیم قلب مینویسم و چقدر تاسف میخورم اگر
باز هم در صدد دوستی با من باشی با نهایت نفرت از تو میخواهم
که از پاسخ دادن به این نامه خودداری کنی زیرا نامه های تو سراسر
مهمل و دروغ است و نمیتوان گفت که دارای
لطف و حرارت میباشد بطور قطع بدان که همیشه
دشمن تو هستم و از تو بشدت متفنر هستم و نمیتوانم فکر کنم که
دوست صمیمی و وفادار تو هستم

دوست خوبم
اگر میخواهی بدانی که راز این نامه چه بوده است نامه را یک بار دیگر یک خط در میان بخون
امیدوارم اوقات خوبی داشته باشید
چه جالب!!
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
saeedeh
آخرشه !
آخرشه !
پست: 461
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 10:54 am
تماس:

پست توسط saeedeh » شنبه 3 آذر 1386, 7:12 pm

نمی دونم چی می خوام بگم یعنی نمی تونم بهش چیزی بگم فقط با نگاهم و سکوتم باهاش حرف می زنم خودش می دونه که من چی می گم [smilie=i love you2.gif]
زندگي هديه خداست به تو. طرز زندگي کردن تو، هديه ي توست به خدا

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » شنبه 3 آذر 1386, 8:09 pm

saeedeh نوشته شده:نمی دونم چی می خوام بگم یعنی نمی تونم بهش چیزی بگم فقط با نگاهم و سکوتم باهاش حرف می زنم خودش می دونه که من چی می گم [smilie=i love you2.gif]
مطمئنی می دونه؟
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
saeedeh
آخرشه !
آخرشه !
پست: 461
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 10:54 am
تماس:

پست توسط saeedeh » شنبه 3 آذر 1386, 8:11 pm

آره آخه اون مامانمه :D [smilie=kiss of love.gif] :zabon:
زندگي هديه خداست به تو. طرز زندگي کردن تو، هديه ي توست به خدا

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » شنبه 3 آذر 1386, 8:12 pm

خب خدا رو شکر
:D
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » یک شنبه 4 آذر 1386, 6:32 pm

خودش می دونه :wink:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » یک شنبه 4 آذر 1386, 6:36 pm

چرا آشفته مي خواهي خدايا خاطر ما را؟!
نمي دانم چه نفريني گريبانگير مجنون است
كه وحشي مي كند چشمانش آهوهاي صحرا را!
چه خواهد كرد با ما عشق؟! پرسيديم و خنديدی
فقط با پاسخت پيچيده تر كردي معما ر
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » یک شنبه 11 آذر 1386, 6:52 am

جیر جیرک به خرس گفت دوستت دارم. خرس گفت الان وقت خواب زمستونیمه بعد صحبت میکنیم خرس رفت خوابید ولی نمیدونست که عمر جیرجیرک فقط 3روزه :roll:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » دو شنبه 12 آذر 1386, 7:46 pm

TNZ نوشته شده:جیر جیرک به خرس گفت دوستت دارم. خرس گفت الان وقت خواب زمستونیمه بعد صحبت میکنیم خرس رفت خوابید ولی نمیدونست که عمر جیرجیرک فقط 3روزه :roll:
چه جالب :D
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » سه شنبه 13 آذر 1386, 4:03 pm

خدایا!
تنهاش نذار.
اون به تو احتیاج داره ، بیشتر از هر وقت دیگه.
نباید بزاری دست به کار احمقانه ای بزنه :roll:
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان