صفحه 85 از 88

Re: قصه سازي

ارسال شده: پنج شنبه 26 آذر 1388, 7:45 pm
توسط hamideht
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!

خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی

Re: قصه سازي

ارسال شده: چهار شنبه 2 دی 1388, 6:57 am
توسط Paeze
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 4 دی 1388, 8:42 pm
توسط hamideht
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای

Re: قصه سازي

ارسال شده: یک شنبه 20 دی 1388, 7:57 am
توسط abri
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید.

Re: قصه سازي

ارسال شده: سه شنبه 6 بهمن 1388, 9:54 am
توسط hadi
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 9 بهمن 1388, 5:19 am
توسط abri
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه

Re: قصه سازي

ارسال شده: یک شنبه 11 بهمن 1388, 5:28 pm
توسط hadi
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 23 بهمن 1388, 8:08 pm
توسط hamideht
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی

Re: قصه سازي

ارسال شده: چهار شنبه 16 تیر 1389, 11:09 am
توسط hadi
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 12 شهریور 1389, 5:08 am
توسط Paeze
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 12 شهریور 1389, 6:50 pm
توسط hamideht
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی

Re: قصه سازي

ارسال شده: شنبه 13 شهریور 1389, 6:45 pm
توسط hadi
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود

Re: قصه سازي

ارسال شده: یک شنبه 14 شهریور 1389, 7:18 am
توسط hamideht
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد

Re: قصه سازي

ارسال شده: پنج شنبه 18 شهریور 1389, 12:53 pm
توسط Nersi
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! :lol: :lol: :lol:

Re: قصه سازي

ارسال شده: شنبه 20 شهریور 1389, 12:08 pm
توسط hadi
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود

Re: قصه سازي

ارسال شده: سه شنبه 23 شهریور 1389, 1:54 pm
توسط hamideht
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 26 شهریور 1389, 6:03 pm
توسط hadi
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 26 شهریور 1389, 6:12 pm
توسط hamideht
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد :D

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 26 شهریور 1389, 6:25 pm
توسط hadi
یکی بود یکی نبود تا ته این راه کنار یه چاه یه پسرِ کاکل به سر همراه یه دختر کاکل زری اما یه وری نشسته بود. پسر قصه ما به اسم احمد تصمیم میگیره برای ادامه تحصیل با دخترک کاکل زری قصه راهی دیار فرنگستون بشه . اما از سابورجیان تا حسن آباد کوتوله خیلی راه بود این بود که تصمیم گرفتند خر نور ممد رو کرایه کنن
خر راه راه زیبایی بود، به زیباییِ هر بار چرخش به دور ماه بود و کلی خاطرخواهِ محمود بود محمود هم که حساسیت شدیدی به خر داشت گفت: ای خدای مهربون، این همه حیوون داریم؛ چرا یه خر عاشق من شد؟!
خلاصه دل خره برای محمود می تپید تا اینکه یک روز خره یک گورخر دید اینجا بود که محمود از خوشحالی خودشو به سمت دره پرتاب کرد و چترش باز نشد و خورد به دیفال و خون پاشید به درو دیوار این شهر همش از تو خونریزی و منازعه داشت تا اینکه کسی از دور با شتابی خفن پاشو گذاشت رو گاز و اومد داخل انجمنِ بی در و پیکر ولی باحال بعد پنجم اما از اونجا هم با بی توجهی گذشت تا به صورت عجیبی عقده ای را بگشاید. اینجا بود که ساوی پا برهنه با تارزان اومد تو انجمن و گفت آهای نرسی، بابت پستای صدتا یه غازِت مرسی. نرسی اخمالو گفت: ایشالا بهش نـَـرسی!
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار

Re: قصه سازي

ارسال شده: پنج شنبه 1 مهر 1389, 11:47 pm
توسط abri
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال