صفحه 86 از 88

Re: قصه سازي

ارسال شده: شنبه 3 مهر 1389, 4:50 pm
توسط hadi
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 23 مهر 1389, 11:51 am
توسط gemini
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 23 مهر 1389, 12:12 pm
توسط Ahmaad
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد :D

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 23 مهر 1389, 5:25 pm
توسط abri
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 23 مهر 1389, 5:56 pm
توسط Ahmaad
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشجالی گفت

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 23 مهر 1389, 7:28 pm
توسط Nersi
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشجالی گفت: ایشالله ماشالله!

Re: قصه سازي

ارسال شده: چهار شنبه 28 مهر 1389, 4:29 pm
توسط hadi
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشجالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه

Re: قصه سازي

ارسال شده: پنج شنبه 29 مهر 1389, 6:43 pm
توسط gemini
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشجالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ

Re: قصه سازي

ارسال شده: چهار شنبه 10 آذر 1389, 1:07 pm
توسط hamideht
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشجالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه :D

Re: قصه سازي

ارسال شده: سه شنبه 16 آذر 1389, 5:16 am
توسط hadi
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشجالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی

Re: قصه سازي

ارسال شده: سه شنبه 16 آذر 1389, 9:18 am
توسط hamideht
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشجالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه :D

Re: قصه سازي

ارسال شده: پنج شنبه 25 آذر 1389, 6:10 am
توسط hadi
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشجالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه

Re: قصه سازي

ارسال شده: شنبه 24 اردیبهشت 1390, 11:41 am
توسط hamideht
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشجالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه

Re: قصه سازي

ارسال شده: سه شنبه 7 تیر 1390, 6:06 am
توسط hadi
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی

Re: قصه سازي

ارسال شده: جمعه 10 تیر 1390, 8:00 pm
توسط nono
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه!

Re: قصه سازي

ارسال شده: پنج شنبه 30 تیر 1390, 7:06 pm
توسط hadi
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش

Re: قصه سازي

ارسال شده: سه شنبه 4 مرداد 1390, 2:42 pm
توسط nono
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب

Re: قصه سازي

ارسال شده: چهار شنبه 5 مرداد 1390, 10:57 am
توسط hamideht
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد

Re: قصه سازي

ارسال شده: یک شنبه 9 مرداد 1390, 6:22 pm
توسط hadi
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید

Re: قصه سازي

ارسال شده: سه شنبه 11 مرداد 1390, 9:32 am
توسط hamideht
خلاصه بچه های گلم نرسی که حسابی قاط فنگ زده بود شروع به کتک زدن احمد کرد،احمد خنده کنان گفت:آخیشششش خستگیم در رفت....دوباره دوباره یه بار فایده نداره! و این بار این محمود خودشو انداخت وسط و باز از وسط با رقص اومد. یهو از کنار سطل آشغال یه گربه ی پدر سوخته یاد بچه گی هاش افتاد و زار زار گریه کرد بعد در اوج ناراحتی با خوشحالی گفت: ایشالله ماشالله! پیشت کردنِ گربه تو اين زمونه مثلِ دست تو دماغ کردنه، فایده نداره ولی زندگی همینه , تلخ و شيرينه دماغم یه قسمت مهمی از زندگیه البته بعد از جراحی دیگه واسه آدم دماغ نمیشه! ولی میشه ازش به عنوان اسباب فین کردن استفاده کرد به هر حال باید زندگی کرد چه