مشاعره

[Babak Radfar]

من غلام قمرم غير قمر هيچ مگو
پيش من جز سخن شمع و شکر هيچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از اين بي خبري رنج مبر هيچ مگو
دوش ديوانه شدم عشق مرا ديد و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هيچ مگو
گفتم اي عشق من از چيز دگر مي ترسم
گفت آن چيز دگر نيست دگر هيچ مگو
من به گوش تو سخنهاي نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلي جز که به سر هيچ مگو
گفتم اين روي فرشته است عجب يا بشر است
گفت اين غير فرشته است و بشر هيچ مگو
گفتم اين چيست بگو زير و زبر خواهم شد
گفت مي باش چنين زير و زبر هيچ مگو
اي نشسته تو در اين خانه پر نقش و خيال
خيز از اين خانه برو رخت ببر هيچ مگو

[sepideh]

و خدايي كه در اين نزديكيست
لاي اين شب بوها پاي آن كاج بلند

[hamideht]

دائم گل این بوستان شاداب نمی ماند---------- دریاب ضعیفانرا در وقت توانایی

[admin]

ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه --- هم سوخته شمه ما هم سوخته پروانه

[Babak Radfar]

منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالودم به بد ديدن

وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم
که در طريقت ما کافريست رنجيدن

به پير ميکده گفتم که چيست راه نجات
بخواست جام مي و گفت عيب پوشيدن

مراد دل ز تماشاي باغ عالم چيست
به دست مردم چشم از رخ تو گل چيدن

به مي پرستي از آن نقش خود زدم بر آب
که تا خراب کنم نقش خود پرستيدن

به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه
کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشيدن

عنان به ميکده خواهيم تافت زين مجلس
که وعظ بي عملان واجب است نشنيدن

ز خط يار بياموز مهر با رخ خوب
که گرد عارض خوبان خوش است گرديدن

مبوس جز لب ساقي و جام مي حافظ
که دست زهدفروشان خطاست بوسيدن

[hamideht]

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر------------- که این حدیث زپیر طریقتم یاد است

[admin]

تا كي به تمناي وصال تو يگانه--------اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه؟؟؟

[admin]

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر------------- که این حدیث زپیر طریقتم یاد است

حميده كاش اين شعرو تا ته بنويسي
به نظرم خيلي بايد قشنگ باشه
حافظه؟

[hamideht]

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر---------------- که این حدیث زپیر طریقتم یاد است
رضا به داده بده واز جبین گره بگشای------------ که بر من و تو در اختیار نگشاده است


فقط به خاطر برادر گلم اینم بقیش ولی نمیدونم شاعرش کیه

[hamideht]

حالا بقیه مشاعره فکر کنم باید ه بدم


هزاران در از خلق بر خود ببندی------------گرت باز باشد دری آسمانی

[hadi]

ياري اندر كس نميبينم ياران را چه شد---دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد؟

[hamideht]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند-----------واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

[hadi]

دايم گل اين بوستان شاداب نميماند----------درياب ضعيفانرا در وقت توانايي

[hamideht]

یارب نظری بر من سرگردان کن------------- لطفی به من دلشده حیران کن

[hadi]

نماز شام غريبان چو گريه آغازم-----------به مويه هاي غريبانه قصه پردازم

[hamideht]

مرا نه سر نه سامان آفریدم-----پریشونم پریشان آفریدم

[hadi]

منگر به هر گدايي كه تو خاص از آن مايي--------مفروش خويش ارزان كه تو بس گرانبهايي

[hamideht]

یارب به که شاید گفت این نکته که در عالم--------- رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی

[soheil]

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان در بازم

[soheil]

اا با ی باید می گفتم؟
چرا ابنجوریه؟