انجمن شاعران سايت!!!

گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

پست توسط Nersi » دو شنبه 5 آذر 1386, 6:57 pm

تو که همیشه کم میاری
واسم همیشه غم میاری!

اما تو که هیچ وقت کم نمیاری
واسم هیچ وقت غم نمیاری

شب تار و شب تار و شب تار
زميني اينچنين شب گرد و بيمار

در گذرم از کوچه ی یاد تو
در حذرم از هوس نام تو

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
-----> :)

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » دو شنبه 5 آذر 1386, 7:24 pm

تو که همیشه کم میاری
واسم همیشه غم میاری!

اما تو که هیچ وقت کم نمیاری
واسم هیچ وقت غم نمیاری

شب تار و شب تار و شب تار
زميني اينچنين شب گرد و بيمار

در گذرم از کوچه ی یاد تو
در حذرم از هوس نام تو

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » چهار شنبه 7 آذر 1386, 4:01 am

hadi نوشته شده:تو که همیشه کم میاری
واسم همیشه غم میاری!

اما تو که هیچ وقت کم نمیاری
واسم هیچ وقت غم نمیاری

شب تار و شب تار و شب تار
زميني اينچنين شب گرد و بيمار

در گذرم از کوچه ی یاد تو
در حذرم از هوس نام تو

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری



Hadi man nagam inja slow down mishe haaaaa
Begam
?????
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » چهار شنبه 7 آذر 1386, 10:10 am

تو که همیشه کم میاری
واسم همیشه غم میاری!

اما تو که هیچ وقت کم نمیاری
واسم هیچ وقت غم نمیاری

شب تار و شب تار و شب تار
زميني اينچنين شب گرد و بيمار

در گذرم از کوچه ی یاد تو
در حذرم از هوس نام تو

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
ATOSA
آخرشه !
آخرشه !
پست: 408
تاریخ عضویت: جمعه 21 اردیبهشت 1386, 3:03 pm
تماس:

پست توسط ATOSA » چهار شنبه 7 آذر 1386, 10:51 am

تو که همیشه کم میاری
واسم همیشه غم میاری!

اما تو که هیچ وقت کم نمیاری
واسم هیچ وقت غم نمیاری

شب تار و شب تار و شب تار
زميني اينچنين شب گرد و بيمار

در گذرم از کوچه ی یاد تو
در حذرم از هوس نام تو

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو :D
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است

نمایه کاربر
saviola
!
پست: 2260
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 8:46 am
تماس:

پست توسط saviola » چهار شنبه 7 آذر 1386, 12:43 pm

لطفا وزن و قافیه و ... رعایت شود!! :D


...

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » چهار شنبه 7 آذر 1386, 12:51 pm

...

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم :D :)

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » چهار شنبه 7 آذر 1386, 4:10 pm

محمود نوشته شده:...
!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم :D :)
Khaste shodi tanhaye
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » چهار شنبه 7 آذر 1386, 4:59 pm

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » پنج شنبه 8 آذر 1386, 8:22 am

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت
جایی که آسمان رنگ دیگری دارد!
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » جمعه 9 آذر 1386, 9:24 pm

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت
جایی که آسمان رنگ دیگری دارد!

می روم جایی که راحت شوم از غصه و غم
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » جمعه 9 آذر 1386, 9:25 pm

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت
جایی که آسمان رنگ دیگری دارد!

می روم جایی که تهی شوم از غصه و غم
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » شنبه 10 آذر 1386, 10:09 am

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت
جایی که آسمان رنگ دیگری دارد!

می روم جایی که تهی شوم از غصه و غم
به سوی دلبر ، زیاد و کم

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » شنبه 10 آذر 1386, 1:53 pm

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت
جایی که آسمان رنگ دیگری دارد!

می روم جایی که تهی شوم از غصه و غم
به سوی دلبر ، زیاد و کم

دلبری زیبا و خوشرو و مهربان
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » یک شنبه 11 آذر 1386, 6:59 am

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت
جایی که آسمان رنگ دیگری دارد!

می روم جایی که تهی شوم از غصه و غم
به سوی دلبر ، زیاد و کم

دلبری زیبا و خوشرو و مهربان
که دوست می دارد مرا با دل و جان
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » یک شنبه 11 آذر 1386, 11:35 am

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت
جایی که آسمان رنگ دیگری دارد!

می روم جایی که تهی شوم از غصه و غم
به سوی دلبر ، زیاد و کم

دلبری زیبا و خوشرو و مهربان
که دوست می دارد مرا با دل و جان

هر دم مرا بیند و خواهد

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » یک شنبه 11 آذر 1386, 1:14 pm

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت
جایی که آسمان رنگ دیگری دارد!

می روم جایی که تهی شوم از غصه و غم
به سوی دلبر ، زیاد و کم

دلبری زیبا و خوشرو و مهربان
که دوست می دارد مرا با دل و جان

هر دم مرا بیند و خواهد
کنارش باشم همیشه تا ابد
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
nono
ReD RoSe
ReD RoSe
پست: 2411
تاریخ عضویت: دو شنبه 16 مهر 1386, 7:38 pm
تماس:

پست توسط nono » دو شنبه 12 آذر 1386, 1:42 pm

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت
جایی که آسمان رنگ دیگری دارد!

می روم جایی که تهی شوم از غصه و غم
به سوی دلبر ، زیاد و کم

دلبری زیبا و خوشرو و مهربان
که دوست می دارد مرا با دل و جان

هر دم مرا بیند و خواهد
کنارش باشم همیشه تا ابد

من هم با او می بندم عهد و پیمان
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی . . . !

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » دو شنبه 12 آذر 1386, 4:20 pm

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت
جایی که آسمان رنگ دیگری دارد!

می روم جایی که تهی شوم از غصه و غم
به سوی دلبر ، زیاد و کم

دلبری زیبا و خوشرو و مهربان
که دوست می دارد مرا با دل و جان

هر دم مرا بیند و خواهد
کنارش باشم همیشه تا ابد

من هم با او می بندم عهد و پیمان
کاز ازل تا هر زمان

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

Nersi
آخرشه !
آخرشه !
پست: 2493
تاریخ عضویت: شنبه 5 آبان 1386, 11:40 am
محل اقامت: تهران

پست توسط Nersi » دو شنبه 12 آذر 1386, 5:33 pm

در گذر از شهر غم با خود میگویم
به كدامين گناه ناكرده محكومم

تا چند باید سفر کنم بین مردم نادان
تا چند بايد دهاني داشت بدون دندان

چقدر باید ماند در این زندان دنیا
و تقاص پس داد به همه كس در همه جا

خداوندا دگر طاقت ندارم
خودم را می کشم دیگه ناچارم

بابا کشتید منو با گریه زاری
مامان کشتی منو با بی قراری

دیگه حوصله تو ندارم برو
پشت سرت در رو هم ببندو برو

برو تا من یه لحظه آروم بگیرم بشینم!
بشینم هی بشینم هی بشینم هی بشینم

ولی روزی بر خواهم خواست و خواهم رفت
جایی که آسمان رنگ دیگری دارد!

می روم جایی که تهی شوم از غصه و غم
به سوی دلبر ، زیاد و کم

دلبری زیبا و خوشرو و مهربان
که دوست می دارد مرا با دل و جان

هر دم مرا بیند و خواهد
کنارش باشم همیشه تا ابد

من هم با او می بندم عهد و پیمان
کاز ازل تا هر زمان

چه عهدی!چه کشکی!از این عهدای کشکی!!! :lol:
-----> :)

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان