انجمن شاعران سايت!!!

گفتگو در مورد ادبیات فارسی ، مشاعره و موضوعات مرتبط
نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » جمعه 18 آبان 1386, 1:18 pm

abri نوشته شده:این هادی هی واسه خودش پاک می کنه..جاها رو عوض می کنه!!!!!

:x

آقا هادی شما که زحمت می کشی ویرایش می کنی کاش مصرع دوم که خیلی بی ربته رو هم یه کاریش می کردی :?
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » جمعه 18 آبان 1386, 8:26 pm

بزاريد هركي هر چي ميخواد بگه, سانسور نباشه
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » جمعه 18 آبان 1386, 8:31 pm

TNZ نوشته شده:ی عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » جمعه 18 آبان 1386, 10:42 pm

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
Ahmaad
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1669
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 7:05 pm
محل اقامت: Kuwait
تماس:

پست توسط Ahmaad » جمعه 18 آبان 1386, 10:52 pm

آن حال و هوی مستانم آرزوست
تصویر

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » جمعه 18 آبان 1386, 10:53 pm

abri نوشته شده:ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست

كه روزي بيوفتي به پايش چو مور
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » جمعه 18 آبان 1386, 10:54 pm

هر چقد ماله اين ابري با ربط بود, مال منم همونقده
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » شنبه 19 آبان 1386, 2:40 pm

VeRnuS نوشته شده:بزاريد هركي هر چي ميخواد بگه, سانسور نباشه
سانسوری در کار نبود، یه اشتباه بوده،
وای اگه مصرع بی ربط بنویسه کسی اخراج میشه از تاپیک :lol:

در ضمن فرمتو رعایت کنین
از کپی استفاده کنین نه quote

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
آن پایکوبی مستانه ام آرزوست

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
محمود
آخرشه !
آخرشه !
پست: 1312
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 4:42 pm

پست توسط محمود » شنبه 19 آبان 1386, 6:51 pm

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
آن پایکوبی مستانه ام آرزوست

تو همانی که در شب مهتابی

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » شنبه 19 آبان 1386, 8:34 pm

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
آن پایکوبی مستانه ام آرزوست

تو همانی که در شب مهتابی
به من و روزگار سياهم نويد سحر دادي
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
hamideht
گروه وب سايت
گروه وب سايت
پست: 5034
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 8:08 am

پست توسط hamideht » یک شنبه 20 آبان 1386, 8:05 pm

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
آن پایکوبی مستانه ام آرزوست

تو همانی که در شب مهتابی
به من و روزگار سياهم نويد سحر دادي

ز نامردان شدم بس ملول
بیا ، و ظلمت ادراک را چراغان کن
که یک اشاره بس است

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » دو شنبه 21 آبان 1386, 7:43 am

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
آن پایکوبی مستانه ام آرزوست

تو همانی که در شب مهتابی
به من و روزگار سياهم نويد سحر دادي

ز نامردان شدم بس ملول
تویی آن ماه شب های هلول

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
abri
آخرشه !
آخرشه !
پست: 3773
تاریخ عضویت: شنبه 7 مرداد 1385, 12:09 pm

پست توسط abri » دو شنبه 21 آبان 1386, 9:34 pm

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
آن پایکوبی مستانه ام آرزوست

تو همانی که در شب مهتابی
به من و روزگار سياهم نويد سحر دادي

ز نامردان شدم بس ملول
تویی آن ماه شب های هلول

تو دیروز و امروز و فردای من
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن...

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » دو شنبه 21 آبان 1386, 9:44 pm

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
آن پایکوبی مستانه ام آرزوست

تو همانی که در شب مهتابی
به من و روزگار سياهم نويد سحر دادي

ز نامردان شدم بس ملول
تویی آن ماه شب های هلول

تو دیروز و امروز و فردای من
تو ماه شب های تار من

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

پرستو
تازه اولاشه
تازه اولاشه
پست: 11
تاریخ عضویت: یک شنبه 20 آبان 1386, 7:53 am
محل اقامت: fenchulparastu@yahoo.com
تماس:

پست توسط پرستو » سه شنبه 22 آبان 1386, 7:13 am

بابا با اين مصرع هاي بي قافيه و بي ربطتون شعر بيچاره رو خراب كردين كه؟؟؟
اصلا هيچكدووم ربطي به اون يكي نداره
................
...............
اي عزيزاي دلم دوباره
غصه ها از دلمون رونده ميشه
عاشقا به آرزوشون ميرسن
شعر خوشبختي بازم خونده ميشه
يه روزي مياد كه جاي غم، خوشي
تو دل ما آدما مهمون ميشه
يه روزي مياد كه انتظار ما
ميرسه به آخر و تموم ميشه
دلامون از قفس آزاد مي شنو
مي مونن با هم ديگه تا هميشه
مياد اون روز بخدا يه روز مياد
عشق مياد غصه و غم تموم ميشه...........
بببخشيد ديگه في البداهه بود

:D :D :D :D :D
پیوست ها
d014.jpg
پرستو تك مسافر عشق تموم دنياست
d014.jpg (6.05 کیلو بایت) مشاهده 7066 مرتبه
پرستو تك مسافر عشق تموم دنياست
پرستو رو تنها نذار طفلي هميشه تنهاست

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » سه شنبه 22 آبان 1386, 3:28 pm

به اين سبك چي ميگن؟؟؟مريمي؟؟

:difal:

:colt:
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » سه شنبه 22 آبان 1386, 4:37 pm

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
آن پایکوبی مستانه ام آرزوست

تو همانی که در شب مهتابی
به من و روزگار سياهم نويد سحر دادي

ز نامردان شدم بس ملول
تویی آن ماه شب های هلول

تو دیروز و امروز و فردای من
تو ماه شب های تار من

چرا اینچنین غم ناک و ملول
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

نمایه کاربر
VeRnuS
Invincible
Invincible
پست: 445
تاریخ عضویت: یک شنبه 13 آبان 1386, 6:32 pm

پست توسط VeRnuS » سه شنبه 22 آبان 1386, 6:52 pm

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
آن پایکوبی مستانه ام آرزوست

تو همانی که در شب مهتابی
به من و روزگار سياهم نويد سحر دادي

ز نامردان شدم بس ملول
تویی آن ماه شب های هلول

تو دیروز و امروز و فردای من
تو ماه شب های تار من

چرا اینچنین غم ناک و ملول

بنشسته ايم بر گور آرزوهاي دور
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم.....

نمایه کاربر
hadi
كارش درسته
كارش درسته
پست: 4070
تاریخ عضویت: چهار شنبه 4 مرداد 1385, 11:17 am
تماس:

پست توسط hadi » سه شنبه 22 آبان 1386, 7:09 pm

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
آن پایکوبی مستانه ام آرزوست

تو همانی که در شب مهتابی
به من و روزگار سياهم نويد سحر دادي

ز نامردان شدم بس ملول
تویی آن ماه شب های هلول

تو دیروز و امروز و فردای من
تو ماه شب های تار من

چرا اینچنین غم ناک و ملول
بنشسته ايم بر گور آرزوهاي دور

تو بودی اما من هر لحظه بی تو

معرفت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد

نمایه کاربر
TNZ
پادشاه
پادشاه
پست: 6111
تاریخ عضویت: دو شنبه 9 مرداد 1385, 5:43 pm
تماس:

پست توسط TNZ » چهار شنبه 23 آبان 1386, 6:31 am

ای عزیزای دلم دوباره قصه ها از دلمون رونده میشه
شیکم هامون دوباره از بادها آکنده می شه

روزی دوباره باز خواهیم گشت
به بهشت خود کنار یار


با این دلواپسی های مدام روزگار
خواهیم شد به کنار پروردگار

دلم چرا غمگین است؟
مدام نفسم سنگین است؟!

باز درگیر این افکار بی معنی
بیدارم همه شب تا سحری

در این دنیای بی حاصل کاز زمین
تلاشیست بیهوده که عجرش همین

هر آنکس که دیده به دنیا گشود
ز نامردي اين زمان وا بموند

دگر من نخوام بدین زندگی
نخواهم كنم بر همه بردگي

آن رقص درویشانم آرزوست
آن پایکوبی مستانه ام آرزوست

تو همانی که در شب مهتابی
به من و روزگار سياهم نويد سحر دادي

ز نامردان شدم بس ملول
تویی آن ماه شب های هلول

تو دیروز و امروز و فردای من
تو ماه شب های تار من

چرا اینچنین غم ناک و ملول
بنشسته ايم بر گور آرزوهاي دور

تو بودی اما من هر لحظه بی تو
درود شعله ی آتش خموشم :P
°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°|__/°
°°°°°°°°°|___/°
°°° ____|___________
~~~\_SOMAYEH___//~~~
´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.

ارسال پست

چه کسی حاضر است؟

کاربران حاضر در این انجمن: کاربر جدیدی وجود ندارد. و 1 مهمان